تحریر: آمنہ فارس
زمانی که حُربیار مری، رهبر جنبش «بلوچستان آزاد»، بهصورت علنی از حملات نظامی اسرائیل بر ایران حمایت کرد، شاید هدفش جلب توجه جهانی بود، اما واکنش در داخل بلوچستان، شوک و خشم خاموش بود. آنچه مری بهعنوان مقاومت در برابر دشمن منطقهای میبیند، بسیاری آن را توهین به همان مردمی میدانند که ادعای نمایندگیشان را دارد. او از نام بلوچها استفاده میکند تا از دولتی حمایت کند که هر روز فلسطینیها را قتلعام میکند. این آزادی نیست. این مقاومت نیست. این فروختن است.
نمیتوانی برای مردم خودت ایستاده باشی، و در عین حال کشوری را تمجید کنی که بیمارستانها را بمباران میکند، کودکان را به گرسنگی میکشد و غزه را به گورستان تبدیل کرده است. نمیتوانی از ظلم در کویته بگویی و بعد در رفح برای همان ظلم کف بزنی.
همانطور که سیمون دوبووار گفته بود: «ستمگر آنقدر قدرتمند نیست، اگر در میان ستمدیدگان همدست نداشته باشد.»
این دیگر فقط دربارهٔ ایران یا پاکستان نیست. این بخشی از یک بازی عمیقتر است—بازیای که در اتاقهای فکر تلآویو، دهلی و لندن طراحی میشود، نه در کوچههای خاکآلود تربت. مبارزهٔ بلوچ دارد ربوده میشود، تبدیل میشود به ابزاری برای جنگ دیگران—چیزی که هرگز قرار نبود باشد.
جنبش بلوچستان آزاد به رهبری مری سالهاست که در حال انحراف است. از صدای بیصداها، حالا به مهرهای برای منافع بیگانگان تبدیل شده است. در زمانی که مسلمانان جهان در حال سوگواری برای قتلعام در غزهاند، در آغوش کشیدن آشکار اسرائیل بههیچوجه مقاومت نیست. این خیانت است. وقتی نفرت چشمهایت را کور میسازد، حتی رنج انسانهای بیگناه را هم نمیبینی. آنگاه دیگر نمیفهمی دشمن اصلی کیست.
همه رهبران بلوچ در یک جبهه نیستند، و این نکته مهمیست. اختر مینگل برای بمباران بیگانهها کف نزده است. کمیتهٔ بلوچ یکجهتی (BYC) بیانیهای در حمایت از اسرائیل نداده است. در واقع، سکوت آنان گویاست—میدانند که این مسیر خطرناک است. میدانند نمیتوانی برای جلب توجه به یک روستا، روستای دیگر را به آتش بکشی. آنان شاید با دولت اختلاف داشته باشند، اما انسانیتشان را از دست ندادهاند.
وقتی در لندن نشستهای، در دفترهای خارجی دست میفشاری، و از هزینه واقعی جنگ جدا هستی، موضعگیری آسان میشود. اما بلوچ واقعی، آنهایی که پسران گمشدهشان را دفن میکنند، آنهایی که از گلوله فرار میکنند، آنهایی که هنوز امید دارند—آنها این را نخواستند. آنها به او اجازه ندادند که از زبانشان سخن بگوید.
بیایید صریح باشیم: ائتلاف هند، اسرائیل و حربیار مری دیگر تئوری توطئه نیست. این دارد جلوی چشمان ما اتفاق میافتد. و کسانی که رنج میبرند فقط فلسطینیها نیستند—بلکه روح مبارزهٔ بلوچ هم هست.
اظهارات او درباره آزادی نبود، درباره تحریک و فتنهگری بود. او خوب میداند با چه آتشی بازی میکند. این فقط ضدیت با ایران یا پاکستان نیست—بخشی از یک کمپاین گستردهتر است برای تفرقه میان مسلمانان، برای شعلهور کردن نفرتهای فرقهای، برای سوختن منطقه. این افراد فقط دشمن دولتها نیستند، بلکه دشمن وحدت، عدالت و خود اسلاماند.
وقت آن رسیده که بپرسیم: واقعاً به نمایندگی از که صحبت میکند؟ مردم بلوچ؟ یا کسانی که در پایتختهای غربی میکروفون در دستش میگذارند؟
شاید از رسانههای اسرائیلی تعریف شنیده باشد، یا در اتاقهای فکر دستی فشرده باشد. اما در بلوچستان—در پنجگور، گوادر و کویته—مردم میبینند، و بسیاری خوششان نمیآید. کسی که برای بمبهایی که بر مسلمانان میبارد کف میزند و آن را «پیشرفت» مینامد، رهبر ما نیست. او یک بار است.
مبارزه بلوچ، شایسته چیزی فراتر از این است. شایسته صداقت، روشنبینی و بالاتر از همه—عزت است. اگر حربیار مری میخواهد مبارز آزادیخواه باشد، باید از مظلومان حمایت کند، نه از ظالمان.