انفجار درونی گروه‌های تروریستی

Updated about 17:43 hours ago

در افغانستان، تنش‌ها میان گروه‌های تروریستی پاکستانی رو به افزایش است. در درون گروه ممنوع‌الفعالیت تحریک طالبان پاکستان (TTP)، شکاف‌هایی در مورد استراتیژی کلی و انتصابات فرماندهان به‌طور آشکار پدیدار شده است. در حالی‌که به گزارش‌ها تحریک طالبان از پیوستن یکی از فرماندهان مرتبط با گروه سابق جنگ‌جوی قاری شکیل خبر داده، جماعت‌الاحرار شدیداً این ادعا را رد کرده و گفته است که قاری شکیل یکی از فرماندهان مهم آنان بوده، اما شخصی که اکنون ادعای پیوستن به تحریک طالبان را با نام او دارد، هیچ‌گونه ارتباطی با قاری شکیل ندارد.

داستان از جایی آغاز شد که اسناد دریافت‌شده از منبع خبری خبرکدہ نشان دادند که رهبری مرکزی تحریک طالبان مدعی شده که ابو مروان شاه‌صاحب، رهبر کاروان قاری شکیل برای منطقه چارسده، با تمامی جنگ‌جویانش به رهبری مرکزی تحریک طالبان به رهبری مفتی نورولی محسود بیعت کرده‌اند. اما در همان روز، یازدهم جولای، غازی‌میڈیا وابسته به تحریک طالبان بیانیه‌ای منتشر کرد که در آن گفته شده بود، شخصی که ادعای نمایندگی از گروه قاری شکیل را دارد، «غیرقابل‌تأیید»، «بی‌اساس» و «مخالف وحدت» است.

این گروه در اصل جنگ‌جویان جماعت‌الاحرار از ولسوالی قبایلی مومند در خیبرپختونخوا است که پس از جدا شدن از تحریک طالبان، هویت جداگانه‌ای اختیار کرده بودند؛ اما پس از مدتی دوباره به تحریک طالبان پیوستند. عبدالولی مشهور به عمر خالد خراسانی، از مؤسسان تحریک طالبان در مومند، به‌دلیل اختلاف‌نظر با سیاست‌های رهبری گروه، از آن جدا شد. وی از قوی‌ترین فرماندهان تروریستی منطقه بود و با جدا شدن او، تحریک طالبان تضعیف شد. اما پس از سقوط کابل، در اوت 2021، بار دیگر در رهبری مرکزی جایگاه یافت، تا اینکه در اوت 2022، یک سال بعد از سقوط کابل، در یک انفجار مشکوک کشته شد. پس از کشته‌شدن او، در درون گروه، خشم و نارضایتی زیادی شکل گرفت. برخی حتی رهبری تحریک طالبان به رهبری مفتی نورولی محسود را مسئول قتل او دانستند.

اختلافات درونی، نزاع بر سر پست‌ها، و تقسیم منابع مالی در میان گروه‌های تروریستی پاکستانی موضوع جدیدی نیست. پس از مرگ بیت‌الله محسود، بنیان‌گذار تحریک طالبان، جانشین او حکیم‌الله محسود نیز با بحران مشابهی روبرو شد. در زمان او، جنگ‌های داخلی در میان جناح‌های مختلف این گروه از خیبر تا کراچی آغاز شد. پس از او، در دوره ولی‌الرحمان محسود، شکاف‌ها عمیق‌تر شدند و این سؤال مطرح شد که آیا فقط قبایل محسود حق رهبری را دارند؟ بعد از آن، زمانی‌که ملا فضل‌الله از سوات به رهبری رسید، رهبری گروه از دست قبایل خارج شد و به‌ویژه قبایل محسود و مومند در پذیرش رهبری او تردید داشتند.

یکی از دلایل عمده تفرقه در درون تحریک طالبان، ورود جنگ‌جویان افغان به این گروه است. به‌ویژه حضور گروه حافظ گل بهادر در مناطق جنوبی، به‌خصوص وزیرستان شمالی و جنوبی، برای تحریک طالبان غیرقابل قبول است. واقعیت این است که گروه حافظ گل بهادر، به‌واسطه حمایت جنگ‌جویان طالبان افغانستان، در این مناطق بسیار نیرومند شده است. بنابراین، جناح‌های تحریک طالبان که در مناطق شمالی فعال‌اند، ممکن است مشروعیت رهبری مرکزی را زیر سؤال ببرند، زیرا رهبری مرکزی در برابر گروه گل بهادر فعالیت قابل‌توجهی ندارد. واقعیت این است که گروه‌های مختلف، از وزیرستان جنوبی تا شمال، با گل بهادر در ارتباط هستند.

کارشناسانی که تروریسم را از نزدیک دنبال می‌کنند، بر این باورند که بیانیه جماعت‌الاحرار، در واقع نوعی هشدار به رهبری مرکزی است که تصمیمات‌شان در مناطق تحت نفوذ جماعت‌الاحرار اشتباه است و این تصمیمات وحدت درونی گروه را تهدید می‌کند. آن‌ها همچنین بر این باورند که اختلافات در مورد تقسیم منطقه‌ای، منابع مالی، و انتصابات در حال تشدید است و اگر این مشکلات ادامه یابد، احتمال وقوع درگیری‌های داخلی و جنگ‌های گروهی، همانند گذشته، در میان گروه‌های تروریستی افزایش خواهد یافت.

مطالب مرتبط